سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فیلد مارشال سام هرمز جمشید منکشا

http://axgig.com/images/85322103365443869217.jpg

پارسیان و ایرانی تبارها 27 جون 2008
مرد بزرگی را از دست دادند که به سرزمین نیاکان و فرهنگ ایرانی عشق می
ورزید. «سام هرمز جمشید منکشا» فیلد مارشال پارسی هند 28 جون2008 با
تشریفات ویژه نظامی و با حضور مقامات ارشد این کشور طبق رسوم زرتشتیان در
گورستان پارسیان به خاک سپرده شد و رسانه های هند گزارش های مصور و مفصل
درباره زندگانی و کارهایش منتشر ساخته اند. فیلم مستند کارهای او قبلا و به
هزینه «یونسکو» تهیه شده است. وی که سوم اپیریل 1914 به دنیا آمده بود یکی
از دو فیلد مارشال تاریخ هند است. پدر او که یک پزشک پارسی بود و از گجرات
به پنجاب نقل مکان کرده بود آرزو داشت که «سام هرمز» پزشک شود که وی وارد
دانشکده افسری شد و دربرابر اعتراض پدر همان حرفی را زد که قبلا به او
درمورد سبیل گذاشتن زده بود. سام به پدرش گفته بود: من یک پارسی هستم؛
مردان پارسی سبیل نمی تراشند و سپاهی گری را بر پیشه های دیگر ترجیح می
دهند و او باید افسر ارتش شود. «سام» آن چنان مهارت نظامی به دست آورده بود
که با درجه سروانی فرمانده هنگ و آن هم هنگ «گورخا» شد و این هنگ بود که
در جریان جنگ جهانی دوم در جبهه برمه، ضد حمله به ژاپنی ها را  آغاز کرد.
در این جنگ، سام گلوله خورد، زخمی شد و مدال گرفت. او در جنگ های هند و
پاکستان برسر کشمیر شرکت جست. سام نه تنها دست به شمشیر بلکه دست به قلم هم
بود. در سال 1961 که خطر تصرف «لاداخ» از سوی چین احساس می شد، سام هرمز
جمشید در مقاله ای از سیاست های «کریشنا منون» وزیر دفاع وقت هند (و متمایل
به کمونیسم) انتقاد کرد و علنا نوشت که منون از فنون نظامی بی اطلاع است و
یا سوء نیت دارد. به همین دلیل هنگامی که در سال 1962 نیروهای هندی در
لاداخ از برابر چینیان گریختند اورا مامور جبهه کردند و سام که درجه ژنرالی
داشت در فرمانی خطاب به نظامیان تحت فرمان خود نوشت: می دانید که من یک
پارسی ام و عقب نشینی در ذات پارسیان یک گناه است. بنابراین، جز با دستور
کتبی هرگونه عقب نشینی ممنوع و تا من زنده باشم دستور عقب نشینی داده
نخواهد شد. با همین فرمان، هند یان ایستادند و اراضی بیشتری را از دست
ندادند.  

سام  عقیده داشت که گفتن دروغ و یا لب فروبستن از مطلبی که
آماده خروج از دهان است، فشاری سنگین براعصاب وارد می سازد و باعث کوتاهی
عمر خواهد بود. لذا هرچه را که می خواست می گفت و با همه خودمانی بود
ازجمله با نخست وزیر هند. یک بار در حضور جمع، در برابر یک تصمیم بسیار جدی
نظامی بانو گاندی نخست وزیر وقت هند گفته بود: اطاعت، سویتی (عسلی = دوست
داشتنی)    سام از سال 1969 تا 1973 رئیس ستاد ارتش هند بود. ازکارهای مهم
او در این مدت لشکر کشی به بنگال شرقی و شکست دادن و اسارت دهها هزار نظامی
پاکستانی ازجمله چند ژنرال و هموار ساختن راه برای تاسیس جمهوری بنگلادش
بود. کار دیگر او طرح تولید مشترک اسلحه با دولت مسکو بود که هنوز ادامه
دارد. وی در سال 1969 به شاه سابق (محمدرضا شاه پهلوی) که در سفر هند بود
اندرز داده بود که او نیز این طرح را  دنبال کند.
    فیلد مارشال سام
هرمز منکشا در سال 1973 خود را بازنشسته کرد ولی تا سال 2004 (نود سالگی)
در هر مراسم نظامی و رژه واحدها با لباس فیلدمارشالی و نشان هایش شرکت می
کرد. رسانه های هند در اکتبر 1980 که نظر او را درباره حمله نظامی عراق به
ایران پرسیده بودند گفته بود: حیف از آن خاک پاک (ایران مقدس) که مورد تعرض
نظامی قرارگیرد. وی درباره حمله صدام به رسانه ها گفته بود: بروید ببینید
که پشت سر این حمله کدام قدرت جهانی قراردارد و چه می خواهد؛ جنگ ادامه
سیاست است.
عشق او به ایران مصداق این جمله حکیم ارد بزرگ است که : ایران بهشت ماست ، ایران تنها بهانه بودن است . این پارسی بزرگ در 94 سالگی از بیماری ریه درگذشت و درکنار گور همسرش به آیین زرتشتیان مدفون شده است.

   


دکتر علی شریعتی

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/b/b8/Dr_Ali_Shariati.jpg/200px-Dr_Ali_Shariati.jpg

دکتر علی شریعتی فردی شجاع و دیندار بود شخصیتی چند بعدی داشت روشنفکری آشنا با علم جامعه شناسی روز و همچنین تاریخ اسلام و چند زبان مختلف ، از طرفی او شخصیتی شدیدا مذهبی بود و برای پیروزی انقلاب زحمات بسیاری کشید بعد دیگر شخصیت او عدم علاقه به تاریخ ایران باستان است تا جایی که می گوید : "خلاصه ، این بازگشت خویشتن تاریخی که می گوییم بازگشت به گذشته گرایی نیست . بازگشت به کهنگی، به سنگ گرایی، بازگشت به جُل الاغ نیست " . او اسلام را تنها راه نجات می دانست او می گوید : "آن خویشتن هخامنشی و باستانی و قدیم ما ، خویشتنی است که در تاریخ ، مورخین ... آن خویشتن را می توانند کشف بکنند ، بخوانند و بفهمند . ولی ملت ما آن خویشتن را به عنوان خویشتن حس نمی کند و قهرمانان ، شخصیت ها ، نبوغ ها ، و افتخارات و اساطیر آن دوره در میان مردم ما حیات و حرکت و تپش ندارد ."  و در جایی دیگر می گوید : "هارت و پورت های صد تا یک غاز ! خود خواهی و در گشاد ترین سطحش : ناسیونالیسم ، وراجی های چرت و پرت : فلسفه و آه و اوه های چندش آور..."

دکتر علی شریعتی در سال 1312 در روستای مزینان از حوالی شهرستان سبزوار متولد شد. اجداد او همه از عالمان دین بوده اند…. پدر پدر بزرگ علی، ملاقربانعلی، معروف به آخوند حکیم ، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حکیم اسرار (حاج ملاهادی سبزواری) محسوب می شد. پدرش استاد محمد تقی شریعتی ( موسس کانون حقایق اسلامی که هدف آن «تجدید حیات اسلام و مسلمین» بود) و مادرش زهرا امینی زنی روستایی متواضع و حساس بود.


علی حساسیتهای لطیف انسانی و اقتدار روحی و صلاحیت عقیده اش را از مادرش به ودیعه گرفته بود. علی به سال 1319 در سن هفت سالگی در دبستان ابن یمین، ثبت نام می کند، اما به دلیل بحرانی شدن اوضاع کشور ـ تبعید رضا شاه و اشغال کشور توسط متفقین ـ خانواده اش را به ده می فرستد و پس از برقراری آرامش نسبی در مشهد علی و خانواده اش به مشهد باز می گردند. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در 16 سالگی سیکل اول دبیرستان (کلاس نهم نظام قدیم) را به پایان رساند و وارد دانشسرای مقدماتی شد. در سال 31، اولین بازداشت

در سال 1331 در سال آخر دانشسرا بود که به پیشنهاد پدرش شروع به ترجمه کتاب ابوذر (نوشته عبدالحمید جوده السحار) می کند. در اواسط سال 1331 تحصیلات علی در دانشسرا تمام شد و پس از مدتی شروع به تدریس در مدرسه کاتب پور احمدآباد کرد. و همزمان به فعالیتهای سیاسیش ادامه داد. کتاب «مکتب واسطه» نیز در همین دوره نوشته شده است. در سال 1334 پس از تاسیس دانشکده علوم و ادبیات انسانی مشهد وارد آن دانشکده شد. در دانشکده مسئول انجمن ادبی دانشجویان بود .

آشنایی او با خانم پوران شریعت رضوی در دانشکده ادبیات منجر به ازدواج آن دو در سال 1337 می گردد. و پس از چند ماه زندگی مشترک به علت موافقت با بورسیه تحصیلی او در اوایل خرداد ماه 1338 برای ادامه تحصیل راهی فرانسه می شود. در طول دوران نحصیل در اروپا علاوه بر نهضت آزادیبخش الجزایر با دیگر نهضتهای ملی افریقا و آسیا، آشنایی پیدا کرد

و به دنبال افشای شهادت پاتریس لومومبا در 1961 تظاهرات وسیعی از سوی سیاهپوستان در مقابل سفارت بلژیک در پاریس سازمان یافته بود که منجر به حمله پلیس و دستگیری عده زیادی از جمله دکتر علی شریعتی شد. دولت فرانسه که با بررسی وضع سیاسی او، تصمیم به اخراج وی گرفت اما با حمایت قاضی سوسیالیست دادگاه، مجبور می شود اجرای حکم را معوق گذارد. وی در سال 1963 با درجه دکتری یونیورسیته فارغ التحصیل شد و پس از مدتی او به همراه خانواده و سه فرزندش به ایران بازگشت و در مرز بازرگان توسط مأموران ساواک دستگیر شد.

پس از بازگشت از اروپا پس از پنج سال تحصیل و آموختن و فعالیت سیاسی، در اروپا، بازگشت به فضای راکد و بسته جامعه ایران و آن هم تدریس در دبیرستان بسیار رنج آور بود، سال بعد (وی) پس ازقبولی در امتحان به عنوان کارشناس کتب درسی به تهران منتقل می شود و با آقایان برقعی و باهنر و دکتر بهشتی که از مسئولین بررسی کتب دینی بودند، همکاری می کند. ترجمه کتاب «سلمان پاک» اثر پروفسور لوئی ماسینیون حاصل تلاش او در این دوره است. از سال 1345 او به استادیار رشته تاریخ در دانشکده مشهد استخدام می شود. موضوعات اساسی تدرس او را می توان به چند بخش تقسیم کرد: تاریخ ایران، تاریخ و تمدن اسلامی و تاریخ تمدنهای غیر اسلامی. از همان آغاز روش تدریس، برخوردش با مقررات متداول در دانشکده و رفتارش با دانشجویان، او را از دیگر استادان متمایز می کرد. چاپ کتاب اسلام شناسی و موفقیت درسهای دکتر علی شریعتی در دانشکده مشهد و ایراد سخنرانیهای او در حسینیه ارشاد در تهران موجب شد که دانشکده های دیگر ایران از او تقاضای سخنرانی کنند این سخنرانیها از نیمه دوم سال 1347 آغاز شد. مجموعه این فعالیتها مسئولین دانشگاه را بر آن داشت که ارتباط او با دانشجویان را قطع کنند و به کلاسهای وی که در واقع به جلسات سیاسی ـ فرهنگی بیشتر شباهت داشت، خاتمه دهند. در پی این کشمکشها و دستور شفاهی ساواک به دانشگاه مشهد کلاسهای درس او، از مهرماه 1350، رسماً تعطیل شد. از اواخر آبان ماه 51 بخاطر سخنرانی های ضد رژیم، زندگی مخفی وی آغاز شد

و پس از چند ماه زندگی مخفی درمهرماه سال 1352 خود را به ساواک معرفی کرد که تا 18 ماه او را در سلول انفرادی زندانی کردند؛ که نهایتاً در اواخر اسفند ماه سال 53 او از زندان آزاد می شود و بدین ترتیب مهمترین فصل زندگی اجتماعی و سیاسی وی خاتمه می یابد. در این دوران که مجبور به خانه نشینی بود؛ فرصت یافت تا به فرزندانش توجه بیشتری کند. در سال 55، با فرستادن پسرش (احسان) به خارج از کشور فرصت یافت تا مقدمات برنامه هجرت خود را فراهم کند. دکتر شریعتی نهایتا در روز 26 اردیبهشت سال 1356 از ایران، به مقصد بلژیک هجرت کرد و پس از اقامتی سه روزه در بروکسل عازم انگلستان شد و در منزل یکی از بستگان نزدیک همسر خود اقامت گزید و پس از گذشت یک ماه در 29 خرداد همان سال به نحو مشکوک درگذشت و با مشورت استاد محمد تقی شریعتی و کمک دوستان و یاران او از جمله شهید دکتر چمران و امام موسی صدر در جوار حرم مطهر حضرت زینب (س) در سوریه به خاک سپرده شد




مهری ودادیان

http://yaseen.ir/m0_634345768311357799_m.jpg

 زندگینامه  

مهری ودادیان در سال 1315 در تهران متولد شد. وی حضور در تلویزیون را از حدود سال های 1337 با اجرای زنده نمایش ها شروع کرد. بازی در سینما را از سال 1346 با ایفای نقش کوتاهی در «آشیانه خورشید»، همکاری «سعید کامیار» آغاز کرد. ودادیان در تاریخ 10 اسفند 89 دار فانی را وداع گفت. روحش شاد و یادش گرامی

فیلم شناسی :   بازیگر  (91)

 فیلم شناسی :   بازیگر  



http://www.persian-star.net/1389/12/11/mv/09.jpg


    بازیگر  : (91)مورد
    (1380)(1370)(1360)(1350)(1340)

    1 -  راننده تاکسی (1385)
    2 -  عاشق (1385)
    3 -  معادله (1382)
    4 -  کمیته مجازات (1377)
    5 -  زندگی (1376)
    6 -  سرحد (1375)
    7 -  شب روباه (1375)
    8 -  متهم (1375)
    9 -  سلام به انتظار (1374)
    10 -  فردا روز دیگری است (1374)
    11 -  مرد آفتابی (1374)
    12 -  الو!الو! من جوجوام (1373)
    13 -  سفر بخیر (1373)
    14 -  جاده عشق (1372)
    15 -  از بلور خون (1371)
    16 -  بازیچه (1371)
    17 -  تابع قانون (1371)
    18 -  بهترین بابای دنیا (1370)
    19 -  دلشدگان (1370)
    20 -  دیدار در استانبول (1370)
    21 -  افسانه آه (1369)
    22 -  بازگشت قهرمان (1369)
    23 -  دخترم سحر (1368)
    24 -  عبور از غبار (1368)
    25 -  فانی (1368)
    26 -  آخرین لحظه (1367)
    27 -  خبرچین (1366)
    28 -  در انتظار شیطان (1366)
    29 -  سایه های غم (1366)
    30 -  سیمرغ (1366)
    31 -  شکار (1366)
    32 -  صعود (1366)
    33 -  محکومین (1366)
    34 -  بگذار زندگی کنم (1365)
    35 -  تصویر آخر (1365)
    36 -  رابطه (1365)
    37 -  قصه زندگی (1365)
    38 -  پدربزرگ (1364)
    39 -  گردباد (1364)
    40 -  گمشده (1364)
    41 -  مدار بسته (1364)
    42 -  گلهای داوودی (1363)
    43 -  میلاد (1363)
    44 -  بازجویی یک جنایت (1362)
    45 -  شیلات (1362)
    46 -  مرز (1360)
    47 -  شجاعان ایستاده می میرند (1359)
    48 -  جمعه (1356)
    49 -  اگر برگی نریزد (1355)
    50 -  چلچراغ (1355)
    51 -  مردی در آتش (1355)
    52 -  فاصله (1354)
    53 -  بزن بریم دزدی (1353)
    54 -  بنده خدا (1353)
    55 -  تهمت (1353)
    56 -  خوشگلا عوضی گرفتین (1353)
    57 -  زیر پوست شب (1353)
    58 -  شازده احتجاب (1353)
    59 -  مرغ همسایه (1353)
    60 -  مظفر (1353)
    61 -  بدکاران (1352)
    62 -  بی حجاب (1352)
    63 -  تنگسیر (1352)
    64 -  تنگنا (1352)
    65 -  حریص (1352)
    66 -  خیالاتی (1352)
    67 -  در آخرین لحظه (1352)
    68 -  رو سیاه (1352)
    69 -  طاهر (1352)
    70 -  کیفر (1352)
    71 -  محبوب بچه ها (1352)
    72 -  مردها و نامردها (1352)
    73 -  نعمت نفتی (1352)
    74 -  هشتمین روز هفته (1352)
    75 -  احمد چوپان (1351)
    76 -  توبه (1351)
    77 -  خاطرخواه (1351)
    78 -  خواستگار (1351)
    79 -  رضا هفت خط (1351)
    80 -  رگبار (1351)
    81 -  شیر بها (1351)
    82 -  قدیر (1351)
    83 -  قلندر (1351)
    84 -  کاکل زری (1351)
    85 -  گذر اکبر (1351)
    86 -  مطرب (1351)
    87 -  بدنام (1350)
    88 -  فریاد (1350)
    89 -  تجاوز (1349)
    90 -  گناه زیبایی (1348)
    91 -  شوهر آهو خانم (1347)